اولين سفارش غذا
شب پنچ شنبه هفته پيش كه رفته بوديم فرح زاد بعد مدتها غذاي بيرونو بخوريم (آخه ماه رمضون بود)
آقايي كه سفارش مي گرفت پشت سرما بود و ماهم كه عجليه اي نداشتيم همين طور منتظر بوديم
حسين آقا چون جلو مابود و آقايون محترم رو ميديد بلند گفت آقا يه سفارش
آقاي خندش گرفت و گفت مي خواي سفارش بدي
سرشو تكون داد و گفت آره يه كباب
خلاصه غذايي اون شبو ايشون سفارش دادن
واي كه چقدر غذاي اون شب چسبيد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی