حسینحسین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

حسین پسر خوبم

حسین کوچولوی ما یه

پسر باهوش خلاق زرنگ دوست داشتنی وتو دل برو مهربون فهمیده خوشگل خوش تیپ خلاصه همچی تموم

دنياي خيالي

دنيايي خيالي پسر گلم چند روزيه كه شروع شده يه چيز از زمين بر مي داره و ميگه " نگاه كن چقدر نازه كوچولوي نازش كن" يا اينكه ببين اين دانياسوره مي گه آآآآآآه ه ه ه ه ه صداش واقعا بلنده يا ميگه اونجا اتيش گرفته بيا خاموش كنيم از همه قشنگتر تلفنهايي كه ميكنه " الو سلام چطوريي بابايي بريم پارك يا يك بار گفتم ماماني اگه گفتي اينجا كجاست مثلاگوشيشو برداشت " الو اينجا كجاست" حالا اسمه پاركو مي دونه ولي ميگه ماماني آقاهه گفت پاركه    
24 شهريور 1393

اولين سفارش غذا

شب پنچ شنبه هفته پيش كه رفته بوديم فرح زاد بعد مدتها غذاي بيرونو بخوريم (آخه ماه رمضون بود) آقايي كه سفارش مي گرفت پشت سرما بود و ماهم كه عجليه اي نداشتيم همين طور منتظر بوديم حسين آقا چون جلو مابود و آقايون محترم رو ميديد بلند گفت آقا يه سفارش آقاي خندش گرفت و گفت مي خواي سفارش بدي سرشو تكون داد و گفت آره يه كباب خلاصه غذايي اون شبو ايشون سفارش دادن واي كه چقدر غذاي اون شب چسبيد  
25 مرداد 1393

من شن بازي دوست ندارم من شنا دوست دارم

جمله فوق جمله اي كه وقتي شمال رفتيم از حسين عسل مامان زياد مي شنيديم مي گفتم مامان بريم شن بازي كنيم با ناراحتي اينو مي گفت و دستاشو هم بالا و پائين مي كرد مگه چيه خوب شنا بيشتر دوست داره خوب
25 مرداد 1393

موبايل جديد مامان

مامان خانم مي ره گوشي جديد به نام خودش بكام پسر گلش بخره چرا چون گوشيش داغون شده ولي مي خواد چيزي بخره كه به درد پسرش هم بخوره خلاصه چند ماه كار مي كنه پولاشو جمع مي كنه و يه گوشي 5 اينچ مي خره حالا گل پسر مامان از خود مامان بهتر با گوشي كار مي كنه و به مامانش ميگه " به   اين دسسسسسسسسستتتتتتتتتتتتتتت نزن" دنيا رو مي بيني چپكي
14 ارديبهشت 1393

بازي تنيس

وقتي كه فيلم تنيس ژاپني كه عيد پخش ميشد رو براي گل پسرم گذاشتم كلي به تنيس علاقه مند شده و وقتي راكتش كه تو خونه داشتيم ديد ديگه هيچي ديگه مجبورم هر روز كلي باهاش بازي كنم جالبه كه خوب هم بازي مي كنه از هر چند تا يكي دو تا شو درست مي زنه خلاصه اينكه تلاش خوشگل مامان قربونش برم قابل تحسينه
13 ارديبهشت 1393

كوهنوردي

هفتم هشتم عيد بود كه رفتيم پارك جمشيديه هوس كوهنوردي به سرمون زده بود و خدا رو شكر كه بابا محمد هم استثناً حالشو داشت از اون مهمتر خاله فرزانه كه هيچ وقت خسته نميشه هم ما رو همراهي مي كرد وقتي پاي كوه رسيديم گفتيم برگرديم كه خوشگل مامان ميگفت بريم بالا بالا خيلي جالب بود كه خسته نشده بود هيچ علاقه مند هم به بالاتر رفتن هم داره اين ژنش ديگه به من رفته قربونش برم
7 ارديبهشت 1393

خريد كفش نو

بالاخره بعد از كلي كلنجار راه خريد كفش جديد براي ماماني گل پسر شديم چراكه اولش حدود دو ماه پيش اصلاً حاضر نبود كفش جديد پاش كنه ولي حالا برعكس خيلي خوشش اومده بود و دوست نداشت كفش جديد رو دربيارم بعد از اينكه يه كتوني آبي اديداس خريد كرديم مي گفت بريم بيرون و كفش رو از پام درنياريد وقتي هم رفتيم بيرون موقع راه رفتن همش به پاهاش نگاه مي كرد حسابي تابلو بود كه نوي وقتي هم رفتيم داخل ماشين هميشه اول كفشاشو درمي آورديم ولي نذاشت كه اينكارو بكنم و داخل ماشين ايستاده بود و همش مي گفت: چه خوگشله چه خوگشله راستي سايز پاي عشق مامان هم 27 بود روز جمعه 16 اسفند  
21 اسفند 1392

ورزش ورزش ورزش

وروجك گل پسر مامان توپ بازي كه مي كرد والبيال هم خوشش اومده بود خيلي هم خوب بازي مي كرد حالا از اول هفته گير داره به بدمينتون بازي اونهم با بيل و كلنگ شن بازيش از همه مهمتر اينكه همه اين كارا بايد هر شب انجام بشه يعني يك ساعت فوتبال، بعد يك ساعت واليبال و بعد تنيس يا همون بدمينتون قربونش برم بچم ورزشكاره
8 آبان 1392

پروسه تماشاي تلويزيون

اول از همه بگم كه بجز تام جري، اسكار و باب اسفنجي جديداً از سونيك (يك موجود فضايه) خوشش اومده واسه اسكار كه هر وقت مي خوره زمين يا زبونش جايي مي چسبه خيلي با مزه مي خنده و مي گه اووو واسه تام و جري كه همش دنباله همن داد مي زنه مي گه بدو بدو بدو البته بدو بدو رو وقتي وارد ماشين مي شيم يا پشت چراغ قرمز هم هستيم ميگه اگر هم آهنگي ازكارتون پخش بشه جيگرطلاشروع مي كنه به حركات اكشن خلاصه يامي چرخه دوره سرش يا قر مي ده و دستاشو بازو بسته مي كنه اينهم بگم وقتي آهنگ مي شنوه حتماً يه كار مثبت انجام مي ده حتي ريتم اهنگهارو هم تشخيص مي ده واسه يك آهنگ ملايم رفتارش با آهنگ تند خيلي فرق مي كنه براي آهنگ آروم معمولاً سرشو از يكطرف به طرف ديگه تكو...
16 مهر 1392