حسینحسین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

حسین پسر خوبم

ورزش ورزش ورزش

وروجك گل پسر مامان توپ بازي كه مي كرد والبيال هم خوشش اومده بود خيلي هم خوب بازي مي كرد حالا از اول هفته گير داره به بدمينتون بازي اونهم با بيل و كلنگ شن بازيش از همه مهمتر اينكه همه اين كارا بايد هر شب انجام بشه يعني يك ساعت فوتبال، بعد يك ساعت واليبال و بعد تنيس يا همون بدمينتون قربونش برم بچم ورزشكاره
8 آبان 1392

پروسه تماشاي تلويزيون

اول از همه بگم كه بجز تام جري، اسكار و باب اسفنجي جديداً از سونيك (يك موجود فضايه) خوشش اومده واسه اسكار كه هر وقت مي خوره زمين يا زبونش جايي مي چسبه خيلي با مزه مي خنده و مي گه اووو واسه تام و جري كه همش دنباله همن داد مي زنه مي گه بدو بدو بدو البته بدو بدو رو وقتي وارد ماشين مي شيم يا پشت چراغ قرمز هم هستيم ميگه اگر هم آهنگي ازكارتون پخش بشه جيگرطلاشروع مي كنه به حركات اكشن خلاصه يامي چرخه دوره سرش يا قر مي ده و دستاشو بازو بسته مي كنه اينهم بگم وقتي آهنگ مي شنوه حتماً يه كار مثبت انجام مي ده حتي ريتم اهنگهارو هم تشخيص مي ده واسه يك آهنگ ملايم رفتارش با آهنگ تند خيلي فرق مي كنه براي آهنگ آروم معمولاً سرشو از يكطرف به طرف ديگه تكو...
16 مهر 1392

دو كلمه اي ها

به سلامتي اداي دو كلمه اي پسرمون يك هفته اي هست كه شروع شده مثل: پيشي برو، مامان بيا، شب شد ، آبا بده، پارك بازي، بازي دادا، كلمه "باشه" هم كه براي همه چي بكار مي ره آنهم با اون لهجه قشنگش قربونش برم اداي اين كلمات، شايد ساده و معمولي باشند ولي براي من با جيغ و هورا همراهه چون خيلي وقته منتظرم صداي پسر قشنگمو با جملات قشنگ بشنوم
1 مهر 1392

پارك و توپ بازي

وقتي كه قراره بريم پارك از خوشحالي نمي دوني چيكار مي كنه گل پسر مامان ميگه پارك بازي توي پارك هم كم كم دو سه ساعت توپ مي زنه و مي دوه بدون اينكه خسته بشه راستي اگه تو پارك آهنگ پخش بشه كم نمي ياره و كلي قر تو كمر رو استفاده مي كنه قربونش برم موقع برگشت هم هي خودشو به باباش مي چسبونه يا اينكه چند بار مي بوستش (چند بار نه يه بار) اصلاً پارك رفتن به مامان مربوطه نميشه كه، اصلاً من بابا محمد راضي نكردم كه بريم پارك يا ساندويچ آماده كنم كه بريم و . . . بقيشو ديگه نمي گم      
31 شهريور 1392

دايي و علي

يه روز كه رفته بوديم خونه مامان جون زهرا، گل پسرما موقع برگشت گفت نمي يام كه نمي يام جيغ و گريه و داييييي داييييي ما كفمون بريده بود مي گفتم ما اينجا كم مي يايم اگه بيشتر بيايم چي ميشه تازه فردا صبح از خواب كه بيدار شد اولين كلمه اي كه گفت دايييي ديگه اين يكي خيلي با حال بود نه بابا نه مامان دايييييي پنچ شنبه و جمعه ها هي ميگه علي علي علي ، دلش براي پسر عموش تنگ ميشه ديگه
31 شهريور 1392

اداي كلمات قبل از دو سالگي

خوب هر كسي همه استعدادها رو باهم نداره از جمله حرف زدن پسرما هر چي هم باهوش و خوب و خوشگل و فعال باشه هنوز خوب حرف نمي زنه يعني توقع ما از اون كمي بالاتره كلماتي كه تا الان مي گفت: ماما بابا دادا آبا بله به به بده و نيس داغ برق دو تا بعدش بيا نيا برو بيب بيب توپ پپر (بپر) 1 2 و حالا هم چند روزه چش گوش موش ترش يخ تله (هم به معني تلويزيون و ترسيدن) مي گه خوب خدا رو شكر پزشكها مي گن بايد حداقل 25 كلمه بگه ولي خوب ما خيلي نگران نيستم
23 تير 1392